آجل

عاجل

آینده ، مدّت دار وآخرت

شتاب کننده ،چالاک ،حال وزمان حال

آذار

آزار

ششمین ماه ازماه های رومی وماه اول بهار

رنج ،عذاب ،مشقّت وغم

آذر

آزر

آتش وماه نهم سال شمسی

عمویابه قولی پدرابراهیم (ع)

ازار

عذار

فوطه ،شلوارو زیرجامه

رخساره ،چهره ،عارض وگونه

اداکردن

اعدا

به جا آوردن ،عمل کردن

ج عدو ،دشمنان

امارت

امارت

عمارت

به کسرالف ،ولایت ها وفرمانروایی ها

به فتح الف ،نشانه ها

به کسر (ع) آبادکردن ،آبادانی وساختمان ،جمع آن عمارات است

امل

عمل

امیدوآرزو ،جمع مکسّر آن آمال است

کار ،کرداروفعل ،جمع مکسّرآن اعمال است

ایذا

ایضاح

اذیّت ،آزردن ورنج دادن

روشن ساختن ،هویداکردن

انحاء

انهاء

گوشه ها ،راه ها وروش ها

آگاه کردن ،اطّلاع دادن

اوانی

اعوانی

ج اناء ، ظرف ها

ج عون ، یاران

بأ س

بعث

خشم ،خوف ، شجاعت ودلیری

برانگیختن ،فرستادن

بحل

بهل

حلال کردن

بگذارو رها کن

تحویل

تهویل

جابه جا کردن ،تغییردادن وتبدیل کردن

به ترس افکندن وترسناک نمودن

تقلّب

تغلّب

دگرگون شدن ،نادرستی ودغل کاری

پیروزشدن وچیرگی

تعریض

تحریض

به کنایه سخن گفتن ،گوشه زدن وپهن کردن

ترغیب کردن وتشویق کردن

تألیف

تعلیف

تحلیف

فراهم آوردن ،جمع کردن

علوفه خوراندن به چهارپایان وعلف دادن به ستوران

سوگند دادن

تعلّم

تألّم

آموختن

درد ورنج

ثنا

سنا

آفرین ،تمجید وتحسین

روشنایی وفروغ

ثواب

صواب

سواب

مزد ،پاداش

راست ،درست ،سزاوار و لایق

چکیدن قطره ی آب ازقندیل ،چکیدن قطره قطره ی مایع ازهرچیزی وجایی

حایل

هایل

آن چه که میان دوچیزواقع شود ،مانع ودیوار

ترسناک

حذر

حضر

پرهیزودوری کردن

محلّ حضورواقامت

حزم

هضم

دوراندیشی

گوارش غذا

 

ضمائم

ذمائم

 

ج ضمیمه ،پیوستن وجمع کردن

ج ذمیمه ، نکوهیده

زمین

ضمین

کره ی خاکی

ضمانت کردن وعهده دارشدن

سمر

ثمر

افسانه وداستان

میوه وبهره

 

 

فاصد

فاسد

جرّاح ورگ زن

خراب ،معیوب

فسیح

فصیح

گشادوفراخ

کسی که کلامش دارای فصاحت باشد

فطرت

فترت

سرشت

سستی

گذاردن

گزاردن

وضع کردن ونهادن

اداکردن وانجام دادن

متاثّر

متعّسر

ناراحت وغمگین

تنگ دست

عسیر

عصیر

اثیر

اسیر

تنگ دست

عصاره وافشره

جو

گرفتار

حارث

حارس

کشاورز

نگهبان

تهدید

تحدید

ترسانیدن وبیم دادن

محدودکردن

نثر

نصر

نسر

پراکندگی

یاری وپیروزی

کرکس ویکی ازصورفلکی

نصاب

نساب

حدّ واندازه

نسبت شناسی واصل مردم راشناختن

نواحی

نواهی

ج ناحیه ،منطقه

ج ناهی ،هرآن چه که نهی شود

سریر

صریر

تخت وکرسی

فریاد کردن ،آوازقلم به وقت نوشتن وآواز آب

محجور

مهجور

دیوانه وکسی که کارش راوکیل انجام دهد

دورافتاده

متبوع

مطبوع

پیروی شده

خوشایند

سورت

صورت

تندی ،تیزی وشدّت اثر

چهره ،سیما ، رخ

سمین

ثمین

فربه وچاق

گران بها

عزّت

عظّت

ارج واحترام

پندواندرز

عزم

عظم

اراده وتصمیم

استخوان ، جمع مکسّر آن عظام است

شبه

شبح

سنگ سیاه وبی ارزش

سیاهی ای که ازدوربه نظربرسد