انشای یک دانش آموز
۱)الا یاایّها السّاقی ادرکأسا وناولها که عشق آسان نموداول ولی افتادمشکلها
سوره انشراح :آیات پنجم وششم
۲)صبا به لطف بگوآن غزال رعنا را که سربه کوه وبیابان تو داده ای ما را
سوره نصر:آیه یکم
۳)به ملازمان سلطان که رسانداین دعا را که به شکرپادشاهی زنظرمران گدا را
سوره زمر:آیه نهم
۴)ساقیابرخیزو در ده جام را خاک بر سر کن غم ایّام را
سوره العصر:آیه سوم
۵)دوش ازمسجدسوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعدازاین تدبیر ما
سوره یوسف:آیه هشتادوهفتم
۶)ای فروغ ماه حسن ازروی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
سوره انسان:آیه سوم
۷)صبح دولت می دمد کوجام همچون آفتاب فرصتی زین به کجا باشدبده جام شراب
سوره شوری:آیه سی وهشتم
۸)ای شاهدقدسی که کشدبند نقابت وی مرغ بهشتی که دهددانه وآبت
سوره بلد:آیه چهارم
۹)خمی که ابروی شوخ تودرکمان انداخت به قصدخون من زارناتوان انداخت
سوره شوری:آیه بیست وپنجم
۱۰)سینه ام زآتش دل درغم جانانه بسوخت آتشی بوددراین خانه که کاشانه بسوخت
سوره عصر:آیات یکم ودوم
۱۱)زلفت هزاردل به یکی تارمو ببست راه چاره گر از چارسو ببست
سوره قیامت :آیات دهم،یازدهم،دوازدهم
۱۲) خلوت گزیده رابه تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحراچه حاجت است
سوره بقره:آیه دویست وچهل وپنجم
۱۳)بیاکه قصرامل سخت سست بنیاد است بیارباده که بنیادعمر برباد است
سوره یوسف:آیه هشتادوهفتم
۱۴)بی مهررخت روزمرا نورنمانده است وز عمر مراجز شب دیجور نمانده است
سوره لقمان:آیه بیست وچهارم
۱۵)باغ مراچه حاجت سرو وصنوبر است شمشاد خانه پرورمن از که کمتر است
سوره لقمان:آیه سی ویکم
۱۶)المنة لله که درمیکده باز است زان رو که مرابر در او روی نیاز است
سوره لقمان:آیه دوازدهم
۱۷)اگرچه باده فرح بخش وباد گلبیز است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
سوره سجده:آیه هجدهم
۱۸)کنون که برکف گل جام باده ی صاف است به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است
سوره احزاب:آیه چهل وششم
۱۹)منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبح گاه من است
سوره فرقان:آیه هفتادودوم
۲۰)ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که درطلبت حال مردمان چون است
سوره آل عمران:آیه یکصدوهشتادوششم
۲۱)گداخت جان که شودکار دل تمام و نشد بسوختیم در این آرزوی خام ونشد
سوره قصص:آیه پنجاه وپنجم
۲۲)دوش از جناب آصف ،پیک بشارت آمد کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
سوره هود:آیه یکصدوسیزدهم
۲۳)درنمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریادآمد
سوره آل عمران:آیه یکصدوهفتادم
۲۴)مژده ای دل که دگرباد صبا باز آمد هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
سوره توبه:آیه پانزدهم
۲۵)سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند
سوره منافقون:آیه یکم
۲۶)غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده ی لعل تو هوشیارانند
سوره نساء:آیه یکصدوششم
۲۷)آنان که خاک رابه نظر کیمیا کنند آیابود که گوشه ی چشمی به ما کنند
سوره جن:آیه دوم
۲۸)به کوی میکده یا رب سحرچه مشغله بود که جوش شاهد وساقیّ وشمع ومشعله بود
سوره ممتحنه:آیه هشتم
۲۹)معاشران گره از زلف یار باز کنید شبی خوش است بدین قصّه اش دراز کنید
سوره فلق:آیه پنجم
۳۰)اگربه کوی تو باشد مرا مجال وصول رسد به دولت وصلت نوای من به اصول
سوره حجر:آیه پنجاه وپنجم
خداوندا از تو متشکّرم که مرا آفریدی ، نه تنها من ، بلکه هزاران پرنده را
ممنونم که پرهای به این قشنگی به من دادی تا به بالاترین نقاط آسمان بروم وحتّی به همه ی جای
دنیا سفر کنم وهمه ی شگفتی های خلقت تو را ببینم .
ممنونم که آشیانه ای کوچک چون لانه ام به من دادی که پناهگاهی برای خانواده ام باشد،
تا در سرمای زمستان از سردی یخ نزنند.
ممنونم که به من طنین دلنشین دادی ، تا دیگران از صدایم لذّت ببرندومتحیّر شوند.
خداوندا با زبان بی زبانی ام شکر انعام تو را می کنم .
ستاره بامریان دانش آموز پایه ی سوم - راهنمایی شهیدصیادی کهنشوئیه
دبیر : قنبری زاده
|
آجل عاجل |
آینده ، مدّت دار وآخرت شتاب کننده ،چالاک ،حال وزمان حال |
|
آذار آزار |
ششمین ماه ازماه های رومی وماه اول بهار رنج ،عذاب ،مشقّت وغم |
|
آذر آزر |
آتش وماه نهم سال شمسی عمویابه قولی پدرابراهیم (ع) |
|
ازار عذار |
فوطه ،شلوارو زیرجامه رخساره ،چهره ،عارض وگونه |
|
اداکردن اعدا |
به جا آوردن ،عمل کردن ج عدو ،دشمنان |
|
امارت امارت عمارت |
به کسرالف ،ولایت ها وفرمانروایی ها به فتح الف ،نشانه ها به کسر (ع) آبادکردن ،آبادانی وساختمان ،جمع آن عمارات است |
|
امل عمل |
امیدوآرزو ،جمع مکسّر آن آمال است کار ،کرداروفعل ،جمع مکسّرآن اعمال است |
|
ایذا ایضاح |
اذیّت ،آزردن ورنج دادن روشن ساختن ،هویداکردن |
|
انحاء انهاء |
گوشه ها ،راه ها وروش ها آگاه کردن ،اطّلاع دادن |
|
اوانی اعوانی |
ج اناء ، ظرف ها ج عون ، یاران |
|
بأ س بعث |
خشم ،خوف ، شجاعت ودلیری برانگیختن ،فرستادن |
|
بحل بهل |
حلال کردن بگذارو رها کن |
|
تحویل تهویل |
جابه جا کردن ،تغییردادن وتبدیل کردن به ترس افکندن وترسناک نمودن |
|
تقلّب تغلّب |
دگرگون شدن ،نادرستی ودغل کاری پیروزشدن وچیرگی |
|
تعریض تحریض |
به کنایه سخن گفتن ،گوشه زدن وپهن کردن ترغیب کردن وتشویق کردن |
|
تألیف تعلیف تحلیف |
فراهم آوردن ،جمع کردن علوفه خوراندن به چهارپایان وعلف دادن به ستوران سوگند دادن |
|
تعلّم تألّم |
آموختن درد ورنج |
|
ثنا سنا |
آفرین ،تمجید وتحسین روشنایی وفروغ |
|
ثواب صواب سواب |
مزد ،پاداش راست ،درست ،سزاوار و لایق چکیدن قطره ی آب ازقندیل ،چکیدن قطره قطره ی مایع ازهرچیزی وجایی |
|
حایل هایل |
آن چه که میان دوچیزواقع شود ،مانع ودیوار ترسناک |
|
حذر حضر |
پرهیزودوری کردن محلّ حضورواقامت |
|
حزم هضم |
دوراندیشی گوارش غذا |
|
ضمائم ذمائم |
ج ضمیمه ،پیوستن وجمع کردن ج ذمیمه ، نکوهیده |
|
زمین ضمین |
کره ی خاکی ضمانت کردن وعهده دارشدن |
|
سمر ثمر |
افسانه وداستان میوه وبهره |
|
|
|
|
فاصد فاسد |
جرّاح ورگ زن خراب ،معیوب |
|
فسیح فصیح |
گشادوفراخ کسی که کلامش دارای فصاحت باشد |
|
فطرت فترت |
سرشت سستی |
|
گذاردن گزاردن |
وضع کردن ونهادن اداکردن وانجام دادن |
|
متاثّر متعّسر |
ناراحت وغمگین تنگ دست |
|
عسیر عصیر اثیر اسیر |
تنگ دست عصاره وافشره جو گرفتار |
|
حارث حارس |
کشاورز نگهبان |
|
تهدید تحدید |
ترسانیدن وبیم دادن محدودکردن |
|
نثر نصر نسر |
پراکندگی یاری وپیروزی کرکس ویکی ازصورفلکی |
|
نصاب نساب |
حدّ واندازه نسبت شناسی واصل مردم راشناختن |
|
نواحی نواهی |
ج ناحیه ،منطقه ج ناهی ،هرآن چه که نهی شود |
|
سریر صریر |
تخت وکرسی فریاد کردن ،آوازقلم به وقت نوشتن وآواز آب |
|
محجور مهجور |
دیوانه وکسی که کارش راوکیل انجام دهد دورافتاده |
|
متبوع مطبوع |
پیروی شده خوشایند |
|
سورت صورت |
تندی ،تیزی وشدّت اثر چهره ،سیما ، رخ |
|
سمین ثمین |
فربه وچاق گران بها |
|
عزّت عظّت |
ارج واحترام پندواندرز |
|
عزم عظم |
اراده وتصمیم استخوان ، جمع مکسّر آن عظام است |
|
شبه شبح |
سنگ سیاه وبی ارزش سیاهی ای که ازدوربه نظربرسد |
انتظارنه بدین معناست که خیره به دوردستها شویم وثانیه ها رابا
اضطراب بشماریم .
انتظارحقیقی یعنی آن که دل رادرچشمه ی شفاف خدابشوئیم ،
دهان ازریا ودروغ فروبندیم وخودپرستی وخودخواهی وظلم به خودودیگران
راکنار بگذاریم .
انتظاریعنی همه ی جاده های زمین رازیرباران های تقواببریم و باجاروی شوق خاروخاشاک جان رابروبیم .
انتظاریعنی مهربان باشیم ،حتّی باکودک همسایه ،حتّی باپیرمردی که به
نان شب محتاج است ولباس هایش هرگز اتو نخورده است .
انتظاریعنی به همه سلام بگوییم :به گنجشک ها ، به درختان ،
به خانه های کاهگلی وبه جوی هایی که تبلور حرکتند.
انتظاریعنی هیچ گاه نایستیم وبدانیم که درسکون وسکوت می پوسیم ،
بنابراین به موج ها اقتدا کنیم وازصخره ها نهراسیم .
انتظاریعنی آینه های دلمان راازغبارپاک کنیم وبگذاریم روح به تماشای خود بنشیند.
دراین روزگار وانفسا که فاصله ی زمین از عرش هرروزبیشتروبیشترمی شود
روحی زیبا داشتن غنیمت است .
انتظاریعنی روح زیبا را با همه ی ثروت های عالم هم نمی توان خرید .
شاید فقیری که جزنان خالی ، طعامی دیگر نمی داند زیباترین روح را
داشته باشد.
اللهم عجّل لولیّک الفرج
نگاهی اجمالی به بخشهایی از ادبیات عامه ی(فولکلور) رودان
برای بیان فرهنگ عا مه درهرمنطقه،به تحقیق وتفحصی جامع نیاز هست.چراکه این نوع فرهنگ گستردگی وتنوع فراوانی دارد. توده شناسی یاعلم به آداب ورسوم مردم شامل تصنیف های عامیانه، افسانه ها، خرافات،لالایی ها وضرب المثل ها همراه با مجموع عقاید یک منطقه است. این گستردگی موضوع دقت وزمان وحمایتی خاص میخواهد.به هرحال دراین نوشتارکوشیده شده است به صورت مجمل نگاهی گذرا به فرهنگ عامۀ رودان داشته باشیم، به این امید که آغازی باشد برای مشتاقان آداب وسنن گذشتگان،برای جمع آوری کامل ادبیات این مرزوبوم تا اندوخته ای باشد برای فرزندان وآیندگان،چراکه گذشته ریشه وهویت ماست وازشناسایی آن گریزی نیست.
دراین تحقیق فقط به ذکر نمونه هایی پرداخته شده. با بررسی تعدادی ازضرب المثل ها وشرح وکاربرد آنها آغازمی شود وسپس ازبازی ها وسرگرمی ها گفته شده.خرافات ومعما ها ولالایی هاودرپایان مقداری هم به رسوم عروسی دراین منطقه اشاره شده است
ضرب المثل ها:
1- «خار مگ خبی سرمگ تیزببو» مگ دربیان ما به نخل گفته می شودوبرگردان فارسی این ضرب المثل این است که:خارنخل خوب است وقتی روی درخت است تیز باشد.فایده بخشی ومفید بودن هرچیزی دروقت مناسب آن خوب است .خار درخت بایستی زمانی تیز باشد که فایده ای به حال درخت هم داشته باشد.
2-«خار مگ پا مگ اکه» یعنی خارنخل کنارخودش می افتد.وابستگی ها وجزییات هرچیزمعمولا درکنارخودش قرارمی گیرد.
3-«اسبو رم اکرند،گیرگ هم پا وابلند اده» گیرگ درگویش مابه مورچه های ریزگفته می شود.برگردان فارسی: اسبها رم می کنند مورچه هم برای اظهاروجود پایش رابلند میکند.درجایی که بزرگان وتوانمندان قدرت نمایی می کنند،ضعیف وناتوانی مثل مورچه هم منم منم میکند.وقتی استفاده می شود که ناتوانی ادعای کارهای بزرگ داشته باشدوخودش را در ردیف بزرگان قراردهد.
4-« کلنت به ملنت اگو ای لو واگریده» این ضرب المثل معادل ضرب المثل فارسی دیگ به دیگ می گوید رویت سیاه است.کلنت وملنت ظروفی کهنه ورنگ ورو رفته هستند که برای آب وغذا دادن به حیوانات استفاده می شده است.کاربرد آن برای زمانی است که شخصی دیگری رابرای عیبی که درخودش هم هست سرزنش میکند.
5- «اگه کنارک بر نیاره،چوچک ازه شه نتارند.»برگردان فارسی: اگرکنارثمرنداشته باشدچوب به شاخ وبرگش نمی زنند.این ضرت المثل حاوی معنی ومحتوای قابل تأملی است،به این صورت که میوه دادن وبه ثمرنشستن رنج ها وناملایماتی درپی خواهد داشت وآدم ناخودآگاه به یاد بیت شیخ اجل سعدی شیرازی می افتد که :
شاخ که با میوه هاست سنگ به پا می خورد بید مگرفارغ است ازستم نابکار
درکل عدم آگاهی چون بی ثمری است وسرخوشی وبی خیالی درپی دارد.هرچه فهم وآگاهی ودرک آدم بیشترباشد،بیشتردراندیشه وتحلیل فرو می رود.ضرب المثلی انگلیسی هم می گوید: شماهرچه بیشتربدانید،بیشترصدمه می بینید.
6- «نه شتربه کوه برو،نه پلنگ بشکنتی » برگردان :نه شتربه کوه می رودونه پلنگ گردن اورا می شکند.یعنی کاری که انجام نمی گیرد نتیجه واثری نیزنخواهد داشت.
7-« هرکه برابره، برادره» کسی برادر توست که درسختی ها درکنارتوباشد . وبازبه یادسخنی ازشیخ شیرازمی افتم که: برادر که دربند خویش است،نه برادرونه خویش است
8- «اگه به هوسی،یه بار بسی.» اگربرای هوس بودیکبار بس بود وانجام دوباره ی آن منطقی نیست.
9- « همچه پیری که ای لچک کوتی.» لچک نوعی کلاه دست بافت زنا نه است که پیرزنان به سرمی کردند.ومفهوم سخن: آنقدرپیر است که حال وحوصله لچک به سرکردن رانداردوازنای افتاده است.بسیارپیروناتوان شده است.
10- « هرچه به دیگی،به کنچه بالا اتا » کنچه: کفگیر.هرچه دردیگ باشدبا کف گیر بالا می آیدومعلوم می شود.برای شناخت درونیات انسان هم راه حلهایی وجود دارد. وآنچه درذهن ودل انسان است بارفتارهایش آشکارمی شود.
11-«چیزشریکی به جوش اتا ولی به خورد آدم نتا.» اتا: می آید، نتا: نمی آید. درنفی شراکت وپایان ناخوش برخی شراکتهاست.
12-« بش سازی بو،بش دهلی نبو » بش: سهم .چیزی که به اندازه نباشد ودرتفسیم کم بیاید.
13- «گپ زشت، زیرخشت » این سخن که کاملا فارسی است به این معنی اشاره دارد که حرف زشت وبد را مطلقاَ نباید به زبان آورد.یا :کاربد مصلحت آنست که مطلق نکنی
14- « هم خدا شه اتوا ، هم خرما » اتوا : می خواهد. همه چیز را باهم خواستن،تمامیت خواهی را می رسا ند که صفت خودخواهان است.
15- «اوّل بپرس بعد بتُرس »بتُرس :ریزریزکن . قبل ازتصمیم و اقدام تحقیق کن.
16-« اوّل گز بکوبعدپاره بکو»شبیه سخن قبلی است .
17- « سالارهرچه بنکه،راشه دورتر ابو» این سخن درنفی تعلل وکاهلی وسهل انگاری درکاراست. چوپان هرچه بیشتربمانددیرترمی رسد.
البته دربخش ضرب المثل جای کار داردومی شودتنهادرهمین موضوع تحقیقات فراوانی داشت.
بازی ها وسرگرمی ها:
دراین بخش به ذ کرنام برخی بازی ها بسنده شده.بازی هابیشترگروهی بوده که برخی درشب وبرخی در روزانجام می شد.بازی هایی نظیر: درا، مهتاتبا،چیم پتگارا ،تیلوا رمازا ،سنگ چرچرمچرا ،مگ چه مگا ،دوتا،پلکا ،ملا وارسا . پن دستا وپیلما هم بازیهای دختران وزنان بوده است.البته هریک ازاین بازیها قواعد مخصوصی داشت ودرآن روزگارن بسیارجذاب وپرتحرک ومفیدبود،برخلاف بازی های امروزی بچه ها که بدون تحرک وتفکروانفرادی است.
قصه گویی وداستان سرایی وشرح حال گویی نیزیکی دیگر ازسرگرمی های گذشتگان بود که بسیاردوست داشتنی وجذاب بود.وقتی همه درسکوت وخلوت شبهای قدیم به دهان وحرکات گوینده دقت می کردندودورهم جمع بودند،حتما لطف وصفای خاصی داشته است. حال که ازقصه گفتیم بی مناسبت نیست که نام چندقصۀ قدیمی رابیاوریم ازجمله: (ملک محمد،ملک خورشیدوملک جمشید-،کچلووملا حسن- بززنگوله پا- تلافی واکن- م خرسان و...)
خرافات
باورهای غلطی که امروزه موردتمسخرقرارمی گیرد،زمانی به دقت واحترام انجام داده می شد.این باورهادراکثرفرهنگ هاوجود دارد.یکی ازاین نمونه ها چرب کردن سنگها درزیارتگاه ها بوده.به این سنگها محراب گفته می شده وبراین باوربودندکه هرکس بتواند این سنگ ها رابه راحتی بلند کند،حاجتش روا خواهدشد.
از دیگرخرافه های رایج این بوده که ازخانه ای که درآن زنی تازه زایمان کرده سفیدی وآتش نمی دادندوهم چنین زیرگهوارۀ نوزاد داس قرار می دادند.
یکی دیگرازاین موارد به این صورت بوده که برای بازکردن بخت دختران،قفلی به روسری آنان زده میشدودرشب تاریک به قبرستان می رفتندودختری دیگرآن قفل رابازمی کرد.ودوباره به همین مقصود با آب، انگشت شست پای عروس وداماد را می شستند وبه دختران می دادندتا آن آب رابیاشامند.ومعتقدبودند که بختشان باز می شود.
معماها یا چیستان
1- سه پتنگ سه تا پتنگ،هرسه پتنگ نه یه پتنگ: (جواب:قلیان )
2- آلوسیاه روی موته ابوسه : (قلیان )
3- نه دری هه نه دریچه ،توشه نشتی بی خریجه .(تخم مرغ )
4- سوتی ولی نبرشتی .(سوسک سیاه )
5- ای کوه درهوند نرپلنگ ،عصا به دستی همه رنگ (رودخانه )
6- شوبه راهه پی پلو،روزبه راهه پی پلو،آروم نداره پی پلو.(آب )
7- سگ سرخ تو نم خوتی. (زبان )
لا لایی ها :
هلا هلا هلندون رورم نداره دندون
لالالابگو تومت(مهد) رنگی که دشمن بخوابه توگورتنگی
لالالابگو تا خوابت آید بلا به جون تو هرگزنیاید
لالالاگل زیره بابات رفته زنی گیره خودش اومدزنش نیومد صداش کردم بدش اومد
البته ناگفته نماند که مادران این خطه درلالایی هایشان ازاشعارفارسی نیزفراوان بهره برده اند.
رسومات ازدواج وعروسی
عروسی در رودان قدیم با آدابی خاص برگزارمی شده که برخی ازاین مراسم هنوزهم دربعضی مواقع انجا م می گیرد.البته درقدیم هم چگونگی مراسم به توان ووسع خانواده بستگی داشته است.ولی بیشترسنتها رابه جا می آوردند.مثلا خواستگاری،بله بران وحنابندان درهرجایی وجود داشته ولی ازلحاظ کیفیت ومدت بین اقشارفرق داشته است.برخی وبیشترسه شبانه روزوعده ای هفت شبانه روزجشن می گرفتند.جا لب است بدانیدکه برای دعوت واطلاع مهمانان گروهی از زنان ودختران وابسته به عروس وداماد با لباسهایی نوو آراسته،در حا لیکه ترانه های سنتی را می خواندند وارد خانه ها می شدند وصاحب خانه رابه جشن دعوت می کردند.به این گروه درزبان عامیانه ( خوند گ)می گفتند.خوندگ به معنی خواننده است وخواننده ازنظرلغوی هم به معنای آوازخوان است وهم دعوت کننده.
داماد درطول مدت جشن خنجریاکاردی بزرگ رابه کمرمی زد، برای حمام دادن داماد اورابه یکی از اماکن پرآب ومعروف می بردندودرطول مسیررفت وبرگشت باسازودهل ورقص وآوازاوراهمراهی می کردند.ساقدوش نیزرایج بوده وهست.سپس دامادرابه یکی اززیارتگاه های موردنظرمی بردند.همچنین تخم مرغی راجلوی پایش قرارمی دادندتابشکندوگوسفندی راجلوی پای عروس وداماد قبل ازورودبه حجله ذبح می کردند.البته اصلاح سروروی داماد وحنابندان نیزبرای خود مراسمی داشت ودارد. (آلوملو)ترانه ای بوده که هنگام اصلاح سر داماد خوانده می شده .همچنین پانداز( پا انداز) هدیه وشاباش هایی بوده که بستگان به عروس وداماد تقدیم می کردند.
مگ: نخل
گویادرختی قابل احترام ،کریم وبزرگ است. نامش درقرآن کریم آمده ورودانی ها برای قطع این درخت واژۀ کشتن به کارمی برند.سعدی علیه الرحمه درسخنی می فرماید: گرت زدست برآید چوسرو باش آزاد،ورت زدست نیاید چونخل باش کریم
این درخت کریم است زیرا همه ی اجزای وجودش مثمرثمروازسرتا ریشۀ آن مفیدفایده است. قابل ذکراست که این درخت درزندگی اجدادوگذشتگان ما نقش مؤثری داشته . خرما ومیوۀ آن که غذای آنان راتأمین میکرده،شاخ وبرگ وتنه وریشۀ آن نیزدرساخت خانه وفرش وظرف وکفش آنان استفاده میشده است و می توان ادعا کردکه نخل تقریبا تمامی مایحتاج آنان رافراهم می کرده است.
نمونه ای دیگرمشابه این درخت شاید کم پیداشود،حداقل دراین مناطق مشابهی برای این درخت وجود ندارد. نمی توانستم ازرودان بگویم وازاین درخت سربلند وکریم نگویم،گرچه دراین ایام این درخت مورد بی مهری ما آدمیان قرار گرفته وهرروزمظلومانه درآتش غفلت وناسپاسی ما می سوزد!
ودراینجا نام چندنوع ازانواع متنوع این درخت را می آوریم:
«آل مهتری ،نگار ،مردآسنگ ،خنیزی – موسهی – حلیلی – سودنگ –شکری
فرض –شاهونی –گرد یال – بتاری – قربانی –میرزایی –کله سو –آب دندان
وبرهی – للنگونی – شکرپاره – کریته -خسب و...
جاداردکه مردم ومسؤلین شهر نگاهشان را نسبت به نخل عوض کنندودرختی را که درحق گذشتگان لطف بسیارکرده ازنابودی وتباهی نجات دهند.
کلام آخر
همانگونه که درمقدمه آمدفرهنگ عامۀ هرمنطقه وسعت ودامنه ی زیادی دارد. رودان نیزیکی ازشهرهایی است که ازاین لحاظ فرهنگی غنی دارد که برای حفظ واحیا واشاعۀ آن تحقیق وتلاش زیادی می طلبد .ما امیدواریم مسؤلین امرودوستداران فرهنگ همت کرده واین خدمت ارزنده رابه گذشتگان وآیند گان تقدیم دارند. ان شاءالله
اصغرضمیری
برای اوکه خواهدآمد
بیا و رقص تمنّای نگاهمان رادریاب و آبی برعطش سبز شکفتنمان باش .
بیا که بی تو خلوت های ارغوانیمان عطراحساس رابه فراموشی می سپارندوجوانه هایمان بوی باران نمی دهد.
بیا که قاب انتظار دلمان هنوز خالی ازمعصومیّت گام های مقدّس توست .
بیا تا به قامت سبزت ای عشق ،اقتدا کنیم ودر آبی زلال نگاهت غرق شویم .
بیا ، بیا که دستان عطشناکمان در انتظار دستان گرم و روح فزای توست .
اللهم عجّل لولیّک الفرج
به ادامه مطلب برو