هرگز باورم نمی شود که این ها همان دانش آموزان همیشگی ام باشند هیچ وقت درس را جدی نمی گرفتند همیشه داد وبیدادشان به هوا بود و عده ای دق و دلی اوقات دیگرشان را سر هم خالی می کردند و هیچ گاه در یکجا بند نبودند دیر به کلاس وارد و زودتر از موعود دوست داشتند بروند اما امروز هیچکرام نه دعوا کردند  نه زود بیرون رفتند و نه بی توجه به کلاس بودند علت چه بود ؟                                                                                

به کلاس که وارد شدم طبق معمول شلوغ ترین فرد کلاس کارش را شروع کرد با خود گفتم امروز باید درس خوبی به این ها بدهم دستور نشستن اعضای گروه ها را در کنار هم صادر کردم همه با دلخوری جابجا شدند به غیر از همان یک نفر که حاضر به مشارکت در گروه خود نبود به او پیشنهاد شرکت در گروه تک نفره خودش را دادم با کمال میل پذیرفت .از درس اول شروع به دوره کردیم هر گروه یک قسمت از مطالب کتاب را باید جواب می داد و بقیه گروه ها ناظر برکار گروه مورد نظر بوده و در موقع مناسب خویش از دیگر گروه ها سوال می کردند نوبت به نکته ها که می رسید هر گروهی که نوبتشان بود باید به پای تخته می آمدند و درس می دادند و سوال می کردند و امتیاز می دادند قبل از شروع کار اسامی گروه ها را نوشته و طبق ملاک خاصی امتیاز می دادیم بنابراین در این ساعت هیچ فردی بی نظمی نمی کرد چون می دانست نمره منفی به گروهشان تعلق خواهد گرفت ، با وسواس خاصی مطالب را ادامه می دادند و دوست داشتند که در هر نوبت نمره ی بالاتری بگیرند بعد از مدت ها نفس راحتی کشیدم و لبخند شادی بر لبانم نقش بست بجای دشمنی در بین همه ی ما دوستی حکمفرما شده بود و دیگر هیچ کس حاضر نبود کلاس را ترک کند .