درس آزاد/پایه ی دوم راهنمایی
«طنز نوجوانی»
دلم می خواد داد بزنم
جیغ بزنم ، جیغ بنفش
برای دیدن ادامه ی درس به ادامه ی مطلب برو
«طنز نوجوانی»
دلم می خواد داد بزنم
جیغ بزنم ، جیغ بنفش
برای دیدن ادامه ی درس به ادامه ی مطلب برو
(((( به نام خدا))))
سوالات املا ی فارسی دی ماه 91 پایه ی دوم راهنمایی
( به نام خالق زیبایی ها)
ارزشیابی نوبت اول نام درس :انشا و نگارش پایه ی : دوم و سوم راهنمایی
درس آزاد
مردی از دیار شرجی
موضوع انشا: فصل بهار
بهار اولین فصل سال است. در بهار همه ی درختان لباس های سبزی بر تن می کنند و مثل این که کسی شکوفه ها را روی شاخه ی درختان ، نقاشی کرده باشد. در بهار همه ی برف هایی که روی درختان نشسته بودند، آب شده و روی زمین جاری می شوند.
فصل بهار بسیار دیدنی است با آن گل ها و چمن زارهایی که که می توان آن ها را به پولک هایی تشبیه کرد که روی پیراهن زمین روییده اند .
مثل این که زمین بار دیگر زنده شده است. با آمدن بهار همه ی گنجشک ها و کبوتران در هوا پرواز می کنند و به دنیا روح تازه می دهند . وقتی بها ر می آید، همه ی مردم خوش حال و سرحال می شوند.
با آمدن بهار ، مثل این که کوله بار برف ها را از شانه ی درختان برداشته اند و به جای آن شکوفه های زیبا گذاشته اند. بهار ، لذّت بخش ترین فصل هاست.
مهناز رنجبری از مدرسه ولایت کمیز(پایه ی دوم راهنمایی)
دبیر : اسلامی
ارزشیابی نوبت اول نام درس : فارسی پایه ی دوم و سوم راهنمایی
خود را به دست باد سپردم
به زلف هایم چنگ زد و پریشانشان کرد
چون قاصدی بوی زلف های پریشانم را به او رساند
به او که با آمدن باد ، از موهای من هم پریشان تر می شود
صدای امواجش را می شنیدم
حتما باد رازداری نکرده و
اندوه دلم را به او خبر داده.
می شنیدم صدای مشت های خشمگینش را
که بر ساحل می کوبید
و صدای شیون مرغان دریایی اش را
بر بلندای آبی بی کرانش
آه ای قایق خیال مرا بر ساحلش پیاده کن
تا باز هم امواج خسته اش
ـ که به ساحل می رسند-
پاهایم را نوازش کنند
و ماهی ها یش برایم برقصند همراه موسیقی موج و ساحل
در عروسی ،عروس های دریایی اش .
دلم ، اندازه ی غروبش گرفته
غروب ........
ـ لحظه ی وداع او و خورشید ـ
حالا می دانم چرا لحظه ی جدایی شان تب می کرد و رنگش زرد می شد
ـ حالا که من هم از او دورم و جدا
و دل خوشم به تصویرش
که در قاب ذهنم جا خوش کرده ـ ...
کاش قایق شکسته ای بودم و در گوشه ای از ساحلش ماندگار می شدم
چه آرزوی دست نیافتنی ای
صیادی که مرا از ساحلش صید کرد
و قول داده بود عشق او را از من نگیرد
هنوز هم نخ قلاب را از پایم باز نکرده
و نمی داند که ماهی بدون دریا
بالاخره دق می کند.
دارم می شنوم صدای امواجش را .....
شیون مرغان دریایی اش را .....
موسیقی موج و ساحلش را...
(((محیا)))
(((( به نام هستی بخش بی همتا))))
نام و نام خانوادگی : سوالات املای فارسی دی ماه 91
نام آموزشگاه : پایه ی سوم راهنمایی نوبت اوّل
1 در کدام گزینه غلط املایـــی وجود دارد؟
گرد آفریدیا گُردآفرین یکی از پهلوانان سرزمین ایران
سهراب که به قصدتصرّف ایران و بر تخت نشاندن رستم به ایران لشکر کشی کرده بود، به دژسپید رسید و در آن جا،هجیر، نگهبان دژ را اسیر کرد.وقتی خبر اسیر شدن هجیر به دژسپید رسید ، از زن و مرد ناله و خروش بلند شد. گردآفرید،دختر کژدهم،که « زنی بود بر سان گرد سوار هیشه به جنگ اندرون نامدار» ماندن در دژ را جایز ندانست.پس گیسو به زیر زره نهان کرد و لباس رزم پوشید و سوار بر اسب .....
نگان
نگان از سرداران ساسانی
که در لغت به معنی کامروا و پیروزمند است. وی از سرداران ساسانی بود که با تازیان دلاورانه جنگید. دلاوریهای شکوهمندانه ی او در جنگهای چریکی با سپاه تازیان زبانزد ایرانیان بود و تازیان به هنگام حملههای او از مقابلش پا به فرار میگزاردند
زیبایی های آفرینش در قرآن کریم
درس هشتم
در زمین نگاه کن که چگونه بســاط تو ساخته اســت و ...
سوره ی رعد آیه ی 3
و اوســت خدایی که بساط زمین را گســترده و در آن کوه هایی برافراشـــت و نهرها را جاری ساخت و.......
سوره ی بقره آیه ی 22
همان خدایی که زمین را برای شما فرشی گسترده وآسمان را بنایی افراشـته قرار داد و....
درس هفتم
پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز
ماه و خورشید مسخّر کند و لیل و نهار
سوره ی نحل آیه ی 1۲
هم شب و روز وماه وخورشید را برای زندگانی شما در گردون مسخّر و رام ساخت وستارگان و آسمان را به فرمان خویش مسخّر کرد تا به هر جانب آسمان حرکت کنند.
درس هشتم
و این عالم خانه ی خداست و ......ولکن سقفی بی ستون و این عجب تر است....
سوره ی رعد آیه ی 2
خداوند کسی است که آسمان ها را بدون ستون هایی که آن ها را ببینید ،برافراشت .....
سوره ی لقمان آیه ی 10
و آسمان ها را بدون ستون هایی که آن ها را ببینید ،پدید آورد.....
((( شهلا پروزی ، شهین پروزی ، زهرا حسن حسینی)))
دبیر : اسلامی
موضوع انشا: سفرنامه ی خیالی
یک روز من و دوستانم به کره ی ماه رفتیم . در آن جا هیچ کس نبود و مجبور شدیم به زمین
برگردیم. وقتی زمینی ها دیدند که ما زود برگشتیم فهمیدند که به ما خوش نگذشته است پس تصمیم
گرفتند که ما به سیاره ی مریخ برویم.
در مریخ فقط گربه ها بودند. من و دوستانم چند گربه ی رنگارنگ برای خودمان برداشتیم و چند روزی را در آن جا ماندیم . مریخی ها یعنی همان گربه های مریخی وقتی فهمیدند که چند تا از آن ها کم شده ، به ما شک کردند و ما مجبور شدیم ، شبانه آن گربه ها را رها کنیم .
آن ها هر کدامشان یه رنگی داشتند و به همین راحتی می توانستند تشخیص بدهند که چه رنگ هایی وجود ندارند. وقتی که می خواستیم به زمین بر گردیم و وسایل خود را جمع کرده بودیم، تمام راه های خروجی را بسته بودند و همان لحظه به این فکر کردیم که دیگر برای همیشه این جا باید بمانیم .
من با تمام ترسی که از آن گربه ها داشتم ، به یکی از آن ها گفتم :« می شه درها را باز کنی تا ما برویم. مثل این که زیادی به شما زحمت دادیم بیش تر از این مزاحم شما نمی شیم و می ریم»امّا اون با صدای بلندی گفت:«شما سعی داشتید که گربه ربایی کنید، پس 4 سال در کنار ما می مانید و بعد از چهار سال از محوطه ی ما خارج می شوید».
ما هم راه دیگری جز این که قانون آن ها را قبول کنیم ، نداشتیم. پس من با ناامیدی گفتم :«در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است».
امینه پروزی
مدرسه ی راهنمایی ولایت کمیز
دبیر مربوطه : اسلامی
سفری خیالی به دنیای آخرت
این سفر از جایی شروع شد که من تصمیم گرفتم آدم خوبی شوم. یک نفر آمد و گفت : «وقت رفتن شده»من از او خواهش کردم که مرا نبرد. ولی این تصمیم خداوند بود و من باید از این دنیا می رفتم.من مُردم . روز خاکسپاری بود و من داشتم کوله بار خود را آماده می کردم. وقتی آماده شدم ، سوار بر اتوبوس مرگ شدم . آن اتوبوس مرا تا نزدیک قبرم برد. آن جا پیاده شدم و رفتم داخل قبر .
وای خدای من ! این جا چه وحشتناک است! تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد . از خودم سؤال کردم این حیوانات دیگر چه هستند که با من آمده اند؟
ـ ای دختر خانم به سؤالات ما جواب بده.سؤال اوّل : نماز می خواندی ؟
گفتم من نماز می خوندم ولی بعضی وقت ها می خوندم و بعضی وقت ها نمی خوندم.
ـ وای بر تو!
ـ چرا؟
ـ چون در جهنّم سراغت را می گرفتند.
من را بردند جهنّم . وای خدای من این جا چه ترسناک است! تمام موهای بدنم سیخ شده اند. انگار زبانم را از دست داده ام . دیگر نمی توانم حرف بزنم. خدای من ! چی کار کنم؟
اوه! یکی داره میاد. یعنی اون کیه؟اوه، دید منو . آمد نزدیکم و به من گفت : «حق داری منو نشناسی . من پدربزرگتم. ای دختر بد ! این بود جواب خوبی هایی که پدر و مادرت به تو کرده اند؟ چه قدر پدرت بهت گفت : « نمازت را بخوان ». ولی باز نماز نمی خواندی. برو نمی خوام ببینمت»
رفتم جلو. اوه خدای من ! اونا مار و عقرب های جهنّم هستند. چرا دارن میان سراغ من ؟ من جیغ زدم و فرار کردم . سربازها من را گرفتند و داخل یک تنور پر از آتش انداختند. گفتم : «چرا منو این جا آوردین ؟من باید الان داخل بهشت باشم نه این جا.»
گفتند : می دونی چه قدر به مادرت بد کردی ؟ حالا توقّع داری ما از تو راضی باشیم؟
گفتم : یه کم آب می خوام.
یه میله ی آهنی تو دهنم کردند.
از خواب پریدم . چه خوابی بود! حالا فهمیدم که نباید هیچ وقت با مادرم بدرفتاری کنم .
زهرا هاشمی زاده – کلاس دوم راهنمایی
مدرسه ی ولایت کمیز
دبیر مربوطه : آ منه اسلامی
«شروند(آواها و نواها)»
1-سر راهت نشینم تا چه وقتِ به خون دل بسازم یک درختِ
بیا باد ای درخت اِ بن بگیزه که مه رورم ندیدُم هیچ وقتِ.
2-به زیر دلگِ نارنگی گذشتم تو نار نورسی دادی به دستم
به دستم داده ای مفت و مسلّم مگر مه کافرم یا بت پرستم.
3- صدام کردی به قربون صدایت بچینم گل بیارم در حیاطت
بچینم گل بیارم تو نباشی زِ مرغون هوا گیرم سِراکت.
4- اوّل گیرم سِراک بختت ای وِل به ابریشم بدوزم رختت ای وِل
چرا حیرون و سر گردونی ای وِل به زیر بار نامردمیّ ای وِل.
5- کلاغ سر سیاه بالت عَلَم کن اِ یه راه کآمدی کاکام خبر کن
اِ یه راه کآمدم کاکات ندیدم تفنگ بر کوله و رُو به غریبی.
6- اگه امرنگ بمیرنگ هردوتامون ببرند جفت الحد از برامون
اگه امرنگ ، بمیرنگ موسم گل گل و بلبل بخونن از برامون.
7- دم راهت نشینم تا بیایی به قربونت کنم هر چه بخواهی
به قربونت کنم هم مال و هم جون به شرطِ که خودت تنها بیایی.
8- پسینی منزلم از پیر غیبِ امام سومم امام حسینِ
به قربون سرت ای شهرِ بانو علی اکبر گل باغ حسینِ.
9- سر کوه بلند تا کی نشینم که لاله بربگیره من بچینم
که لاله بی وفا من بی وفاتر به عهد بی وفا من کی نشینم.
10- برادرپشت ،برادرزاده هم پشت که خواهر بی برادر کی کند رشد
برادرها بیاین با هم نشینید که دنیا بی اعتبارِ ای برادر.
11- برادر بشنوه بیماری مه بکن گریه به وقت زاری مه
بکن گریه به بخت زار زارم غریبو کی کنند غم خواری مه.
12- اگه دینی اگه سرور دینی اگه اولاد زین العابدینی
اگه صد من طلا و نقره داری که آخر لایق یک گز زمینی.
13- عجب رسمیه رسم آدمیزاد زِ دور افتادگان کم می کنند یاد
که دور افتادگان را مرده خوانند پیام مرده را کی می بره باد.
14- پسر عمو دُرّ دردانه ی من بکن کفش و بیا در خونه ی من
بکن کفش و بیا بر روی قالی بده دستمال دستت یادگاری
بده دستمال دستت تا بشویم به آب زمزم و صابون لاری.
15- غریبی بر دلم تأثیر داره فلک در گردنم زنجیر داره
فلک از گردنم زنجیر بردار غریبی خاک دامن گیر داره.
16- سر چاهی رسیدم تشنه بودم دو تا چادر سفیدی دیده بودم
به چشم دیدم به دل آهی کشیدم چه حاصل که مراد دل ندیدم.
17- ستاره سر زد و بیدار بودم به کنج رخنه ی دیوار بودم
ستاره سر زد و ماهش به دنبال رئیس قافله کی می کنی بار
رئیس قافله لنگر بینداز که رورم کودکی مانده زِ دنبال.
18- سر آب روان تیمار مکن وِل دل خوابیده را بیدار مکن وِل
دل خوابیده را بشتا(بذار) بخوابه جوانِ مثل مه انگار مکن وِل.
19- جوان بودم که الان پیرم اُنرو به گردن غل به پا زنجیرم اُنرو
به دست گیرم عصای ناتوانی خدا داند چیه تقدیرم اُنرو.
20- بیا پهلوم نشین، پهلوت نشینم بیا پهلوم نشین رویت ببینم
بیا پهلوم نشین نارنج خوشبو که از بوی خوشت آروم بگیرم.
21- ا گه ما بی وفا بودنگ و رفتیم بسی جور و جفا دیدنگ و رفتیم
شما با خانمان خود بمانید که ما بی خانمان بودنگ و رفتیم.
22- سر کوه بلند جای پلنگِ صدای ناله و تیر و تفنگِ
صدا کردی به قربون صدایت بچینم گل بیارم در هوایت.
23- بیا ای ماه که مهتابم نیامد نشینم تا سحر خوابم نیامد
نشینم تا سحر حیرون و گریون گل سرخ وفادارم نیامد.
24- بیا بنشین به توی کوشم ای وِل بگو راز دلت د ر گوشم ای وِل.
بگو راز دلت تا کس نفهمه به یک بوسی بکن خاموشم ای ول
25- بیا مهدی بکن شرم خدا را دگه بشته مگه شعر نصارا
اگه بشته بگی شعر نصارا به چشم کوروبه دست گیری عصارا.
26- پسینی پای لورم ای خدامه کشِ دریای سورم ای خدامه
کشِ دریای سورِ بندرم مه مه که اِ رورم به دورم ای خدامه.
27- مسلمونو ببینی شب چه وقتِ که بلبل مست و شیدای درختِ
که بلبل می پره شاخه به شاخه دو دل از هم جدا کردن چه سختِ.
28- دم صبحِ که مشغول نمازم از این کوچه گذر کرد سرونازم
زبانم «قل هو اله » را غلط گفت خداوندا در این معنی چه سازم.
29- سر کوه بلند آهو برابر بریزم خرص خون از بهر مادر
پدر خوبِ که در سایه اش نشینم رفیقی می کنه بیچاره مادر.
30- خداوندا ، خداوند جهانِ خدای یه زمین و آسمونِ
به حقّ پنگ گیسوی محمّد دم مردن به ایمونم رسونِ.
31-سر دستم مگه ای بنگری دست خودت مستی که ما را می کنی مست
خودت مستی،هوش برسرنداری خبر از دوری دلبر نداری.
32- بیا دُتو که نشتی بر لب جو گلی از آب گرفتی می کنی بو
گلی کز آب گرفتی بو نداره خودم وا گل شوم تا تو کنی بو.
33- چرادستمال سرکج بسته ای وِل چرا از عهد خود برگشته ای وِل
تو که دستمال دستت پیش من بود چرا با دیگران دل بسته ای وِل.
34- کنار پت پتی لرد هنیری برادر در وطن مه در غریبی
برادر بشنوه بیماری مه بکن گریه به وقت زاری مه
بکن گریه به بخت زار و زارم غریبون کی کنند غم خواری مه.
34- خودم این جا که یارم گرمسیره خودم انگشتر و رورم نگینه
خدا باشد نگهدار نگینم که نگین اوّل و آخر همینه.
35-پسینی الوداع کردم و رفتم توکّل بر خدا کردم و رفتم
بمون همسایه وو با خانمونتو که مه بی خانمون بودم و رفتم .
36- پسینی منزلم سوی تو باشه زیارتگاه من روی تو باشه
شبی که حاجیون می رند زیارت زیارت گاه من کوی تو باشه.
37- چرا رفتی چرا یادم نکردی دم مردن خبردارم نکردی .
منبع :حافظه ی مادران رودانی
گردآورنده:آمنه اسلامی
|
(((به نام نقاش چیره دست طبیعت))) نام و نام خانوادگی: امتحان نگارش و انشا تاریخ امتحان: نام آموزشگاه : پایه ی سوم راهنمایی | ||
|
1 |
کدام واژه ها با هم مترادف نیستند؟ الف)عقل - فراست ب)ملاطفت مهربانی ج) بلا- بالا د)عقل - خرد |
5/ |
|
2 |
مفرد جمع های مکسّر زیر را بنویسید. مواعظ ( ) اسرار ( ) |
1 |
|
3 |
گفتاریک نفره ای که می تواندمخاطب داشته باشدیانداشته باشدرا............می گویند.
|
5/ |
|
4 |
برای کلمات زیر صفت های مناسب بنویسید. بیابان (صفت عالی) : چشمه (صفت تفضیلی) :
|
1 |
|
5 |
هم خانواده ی کلمات زیر را بنویسید. نصرت ( ) ظا لم ( ) |
1 |
|
6 |
یک بیت شعر بنویسید که در آن تضمین به کار رفته باشد.
|
5/ |
|
7 |
بیت زیر را شرح دهید. سعدیا راست روان گوی سعادت بردند راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
|
5/ |
|
8
|
جمله ی ناتمام زیر را تا 2سطر ادامه دهید. برای فراگیری علم و دانش باید................................................................. ...............................................................................................................
|
1 |
|
9 |
برای تصویر زیر یک فابل کوتاه بنویسید.
|
2 |
|
10 |
از زبان بلبلی که بر شاخسار با خدای خود رازونیاز می کند 2سطر بنویسید. ................................................................................................................... ...................................................................................................................
|
1 |
|
11 |
با ترکیبات زیر جمله بسازید. خواب جهالت:
فرهنگ ایرانی: |
1 |
|
12 |
از موضوعات زیر یکی را انتخاب کنید و انشا بنویسید ( به کار گیری علائم نگارشی و تمیز و خوانا بودن انشا در نمره تأثیر دارد.) الف)حس خود را هنگام زیارت امام رضا(ع) بنویسید. ب)یکی از زیبایی های طبیعت را توصیف کنید. ج) دانایی چه تأثیری در زندگی ما دارد.
آسمان دلتان آبی باد اسلامی |
10 |
نمونه سوالات تستی پایه ی سوم
1-نهاد در عبارت "کوچه های خراسان تو را می شناسند " کدا م است ؟
1-کوچه ها 2- تو 3- کوچه های خراسان 4- می شناشند
2- کدام گزینه در عبارت "ا سلام ، دینی جهانی است " وجود ندارد ؟
1-مفعول 2-نهاد 3- گزاره 4- مسند
3-واژه های کدام گزینه هم خانواده نیستند .
1- مظلوم – ظلم 2- متعالی – تعالی
3-ظاهر ظالم 4-مسلمان – مسلم
4- گزاره در عبارت " هم نشین نیک بهتر از تنهایی ا ست " کدام است ؟
1- هم نشین 2- تنهایی
3- تنهایی است 4- بهتر از تنهایی است
5- مفعول و نهاد در عبارت " برادر مسلمانت را یاری کن کدام است "
1- مسلمان - برادر 2- برادر مسلمان
3 - برادر مسلمان – تو 4- تو – برادر مسلمان
6- مسند در عبارت " جان های پاک مشتاق شنیدن آن هستند " کدام است ؟
1- مشتاق 2- مشتاق شنیدن آن
3- شنیدن 4- جان های پاک
7- معادل کلمه ی " نصرت " کدام است؟
1- یاری 2 - پیروزی 3- خدمت 4- یاران
8- در عبارت " ریگ های بیابان تو را می شناسند " زمان فعل می شناسند کدام است ؟
1-ماضی ساده 2-ماضی بعید
3- ماضی استمراری 4- مضارع اخباری
9- کدام گزینه در مورد فعل عبارت "کاش من هم عبور تو را می دیدم " درست است؟
1-مضارع اخباری- گذرا 2- مضارع اخباری – ناگذر
3- ماضی استمرای گذرا 4- ماضی استمرای – ناگذر
10- کدام ترکیب وصفی نیست ؟
1- بیابان بزرگ 2- دریای وسیع
3- آیات خدا 4- سبک قدیمی
11-کدام گزینه برای جای خالی مناسب تر است ؟
.........بیش تر به بیان مدح و ستایش و توصیف طبیعت می پر دارد .
1-غزل 2- مثنوی 3- قصیده 4- رباعی
12-کدام واژه صفت نیست؟
1- پاک تر 2- خروشان 3- نیکو تر 4- گلزار
13- با توجه به معنا املای کدام کلمه صحیح است ؟
1-قریبی – نزدیکی 2- تفظیلی= برتری
3=غریبی – دوری 4- رخصت – اجازه
14- کدام گزینه صفت عالی است ؟
1-خوب تر 2- نیکو کار 3- مهربان ترین 4 - رویین تن
15-نوع نوشته ی زیر درکدام گزینه آمده است؟
با خود می گفتم: از دوا زدهم مهر ماه 1359 چه به یاد داری؟
1- مونولوگ 2- دیالوگ 3- بیو گرافی 4-اتو بیو گرافی
16- در جمله زیر کدام آرا یه ی ادبی به کار رفته است ؟
رودخانه ماند و نظاره کرد
1- تشبیه 2- جناس 3- تشخیص 4- مراعات نظیر
17- سلاله یعنی
1-سلام 2- سالار 3- سلامت 4- نسل
18-آرایه ی به کار رفته در ا ین بیت کدام است؟
آن شیر زن بمیرد ؟ او شهریار زاد " هرگز نمیرد آن که دلش زنده شود به عشق "
1-تشخیص 2- تضمین 3- تشبیه 4- تکرار
«توفیق ، رفیق راهتان»
«اسلامی»
زمستان فصل بسیار زیبایی است . روی شاخه ی درختان هیچ برگی دیده نمی شود. در این فصل برف و باران زیاد است. دانه های برف مانند پنبه و قطره های باران مثل مروارید غلطان از آسمان به زمین می ریزند.
وقتی باران می بارد رودها جاری می شوند و چشمه ها پر آب و زلال. در این فصل کوه ها انباشته از برف می شوند و زمین انگار پیراهنی سفید بر تن کرده باشد.
با آمدن زمستان هوا سرد می شود و همه ی بچه ها لباس گرم می پوشند و بیرون از خانه آدم برفی درست می کنند.
نگین محمدی زاده
مدرسه ی ولایت کمیز
دبیر : آمنه اسلامی
بابا طاهر:
تلیفون کرده ای جانم فدایت الهی مو به قربون صدایت
چو از صحرا بیایم نازنینم فرستم پاسخی از دل برایت
فردوسی:
(((یاحق)))
گزارشی از اردوی چند ساعته ی دبیران ادبیّات
روح تشنه ام همیشه دنبال یادگیری بود و این را پس از سال ها فهمیده بود که استفاده از تجربیا ت دیگران راهی است برای فرو نشاندن این عطش.غافل از این که تشنگان علم و ادب هیچ گاه سیراب نخواهند شد و هر لحظه تشنه ترمی شوند و حریص تر برای یادگیری.
وقتی آقای صابری – سرگروه ادبیات – موضوع اردوی بازدید ازمدارس سایر شهرستان هارا مطرح کرد،خوش حال شدیم که بالاخره تنوعی شد. لحظه شماری می کردیم که لحظه ی موعود کی فرا می رسد . مانند بچّه مدرسه ای ها شب قبل از حرکت ،ثانیه ها را شمردیم تا این که خورشید از راه رسید و با خود صبح موعود را آورد.
در ساعت مقرّر و طبق هماهنگی های قبلی با وسیله ای که اداره در اختیارمان قرار داده بود، پس از کمی معطّلی به طرف بندر حرکت کردیم . مرکز استان را برای بازدید تعیین کرده بودند . بله ،بهترین گزینه بود تا تفاوت ها و تشابه ها را از نزدیک لمس کنیم.
در طول مسیر ، روح نا آراممان چشم به خطّ سفید جادّه دوخته بود و هر چه آن را گز می کرد انگار تمامی نداشت . تا گرمای صمیمیّت بینمان حکمفرما شود ، طول کشید. یخ ها که باز شد دیگر سر رشته ی سفید جاده را هم رها کردیم و چسبیدیم به موضوعی که هر روز با آن سرو کار داریم ؛ دانش آموزان ، همان هایی که به خاطرشان از استراحت و از برنامه های فراغتمان گذشتیم و راهی سفری یک روزه شدیم تا با کوله باری پر از تجربیّات بیش تر و تازه تر دوباره پیششان برگردیم و هر چه اندوخته ایم را در اختیارشان قرار دهیم .
شاید بعضی وقت ها از دستشان ناراحت می شویم . امّا امروز دانستیم که خاطرشان برایمان عزیز است و این ناراحتی ها همان نمک های معروف هستند.که اگر عزیز نبودند سختی و مسافت این راه را متحمّل نمی شدیم.
وارد شهر بندر که شدیم کم کم ضربان قلب ها هم تند تر می شد و یک استرس شیرین به سراغمان آمده بود. اوّلین توقّفمان در پژوهش سرای دانش آموزی بود. توی اولین راهرو مورد استقبال گرمی از طرف سر گروه استان و ناحیه ی یک قرار گرفتیم . دو طرف راهرو توی قفسه ها کتابچه های پژوهش و تحقیق همکاران فرهنگی قرار داشت. تعدادشان زیاد بود و نتوانستیم پشت جلد همه را بخوانیم . چون با تأخیر رسیده بودیم ، وقتی برای از دست دادن نبود. دوباره سوار شدیم .
مقصد، مدرسه ی دخترانه ی «شاهد »بود.لاله های زیبایی که بالایشان را ابرهای سفیدی پوشانده بود ، درِ ورودی مدرسه را زینت داده بود. هر چند لاله ها واقعی نبودند ؛امّا آن قدر در طراحی شان سلیقه به خرج داده بودند که با دیدنشان روحیه می گرفتی . اولیای مدرسه ما را به گرمی پذیرفتند. 9 کلاس درس داشتند. در دفتر مدیریت ما را با دو نفر از دبیران ادبیات آشنا کردند.
دقایقی را به بحث و پرسش درباره ی دانش آموزان و مشکلاتشان گذراندیم ، راهکارهایی ارایه شدو ما سعی کردیم تمام نکات را به ذهن بسپاریم تا در موقعیّت های مناسب به کار ببندیم .
روی تابلو اعلانات روزنامه دیواری هایی قرار داشت که مناسب با ایّام سوگواری محرّم بود.ما را به سمت یکی از کلاس ها راهنمایی کردند.چون مدرسه ی آن ها هوشمند بود، لحظه ای نسبت به راحتی کار دبیرانشان غبطه خوردیم . تخته هوشمند کلاس ،شعر زیبای «تماشای بهار» - فارسی سوم- را همراه با آهنگ ملایمی می خواند و تمام نکات درس را شرح می داد. لحظه ای فکر کردیم اگر این این دبیربی احساس هوشمند ،جای دبیران سرشار از احساس و عشق را بگیرد ،چه؟....امّا نه او آمده بود تا یاور دبیران باشد. دانش آموزان یاد گرفته اند سر کلاس ، هنگام شنیدن شعری زیبا به چشم های دبیرشان خیره شوند تا برق عشقی که از چشمان معلّم ساطع می شود ، روح لطیفشان را نوازش دهد.
در طبقه ی بالا، نمایشگاه کتابی ترتیب داده بودند چه خوب است که بچّه ها با این یار مهربان در ارتباط باشند و مقداری از پولشان را صرف خرید آن بکنند.
از اوّل صبح ، آسمان بغض کرده بود ؛ وقتی به حیاط آمدیم بالاخره اشکش در آمد و رحمت خدا شروع به باریدن کرد. مقصد بعدی ، «مدرسه ی بنت الهدی صدر» بود.خدا را شکر در این جا هم به گرمی ما را پذیرفتند. در دفتر بزرگ مدرسه با دبیر ادبیاتشان روبه رو شدیم و ایشان با حوصله و صبر ، به تمام سوالات همکاران پاسخ گفتند و از برنامه هایی که داشتند سخن گفتند از جمله : مسابقه ی تاریخ ادبیّات و زندگی نامه ی شعرا و مسابقه ی مشاعره .
حال دیگر کار آسمان از هق هق گذشته بود و داشت زار زار گریه می کرد. با قطع برق جلسه ی ما در فضایی نیمه تاریک – که یک شمع کم داشت- ادامه یافت و در این فضای شاعرانه پذیرایی شدیم . کاش می توانستیم بیش تر بمانیم تا از آش نذری که در حال تدارک آن بودند هم بهره ای می بردیم . چه خوب است که محرم و عاشورا با خون همه ی مشتاقان اهل بیت عجین است و جای برنامه های ویژه ی آن در مدارس محفوظ .
زیر اشک های آسمان ،به موزه ی مردم شناسی که در همان نزدیکی ها بود رفتیم .در طبقه ی پایین ،موزه ی بادگیر ها و نمایی از«خانه ی فکری بندر لنگه » قرار داشت .در طبقه ی بعدی اشیای قدیمی به دست آمده از نقاط مختلف استان قرار داشت و صحنه هایی از پنج شنبه بازار میناب و جنگ امامقلی خان با پرتغالی ها را در قالب مجسمه هایی به شکل انسان، باز سازی کرده بودند.در طبقه ی سوم ،موزه ی حیات وحش استان و انسان های اولیّه در غار سنگی قرار داشت . آدم با تماشای این چیزها به اصالت خود و به جنوبی بودن و بچّه ی دریا بودن خودمی بالد و افتخارمی کند که حافظ این آب هاست.
بعد از صرف ناهار و اقامه ی نماز در مجموعه رفاهی فرهنگیان، در خطِّ ساحل و جایی که دریای نیلگون قرار داشت به سوی« موزه ی حفاظت محیط زیست »،حرکت کردیم . در سالن ورودی ، آکواریومی کوچک ، امّا زیبا با ماهی های زینتی و ستارگان دریایی ، از بازدید کنندگان استقبال می کرد.و در قسمت موزه ، پرندگان و حیوانات «تاکسی درمی»شده قرار داشتند.با تماشای این همه زیبایی ، یاد خالق آن ها افتادیم که چگونه با قدرت بی انتهایش همه ی آن ها را در طبیعت زیبای استانمان قرار داده امّا ما وجود آن ها را نادیده می گیریم .
سفر چند ساعته ی ما در مرکز استان ، با حرکت به سوی رودان و بازگشت به محلّ خدمتمان به پایان رسید.در حالی که کوله بار تجربه هایمان وزین تر شده بود و از لحظه لحظه ی این سفر توشه ای برگرفتیم تا هدایتگرمان باشد ، در راه بزرگی که پیشِ رو داشتیم .
««خدای آسمان ها پشت و پناهتان»»
اسلامی
aواژه های محلّی رودان
|
ردیف |
واژه ی رودانی و تلفظ |
معنی فارسی |
|
1 |
آشکلنگ ASHKELENG |
النگو |
|
2 |
انجرات ENJERAT |
زن های دو برادر |
|
3 |
انبست ANBAST |
جواب ندادن |
|
4 |
اُوجاشک UOJASHK |
خمیازه |
|
5 |
اُشکرگOSHKOREG |
سکسکه |
|
6 |
بارگ BAREG |
صدای گاو |
|
7 |
بتک BOTAK |
انتهای چیزی – قسمتی از تنه ی درخت |
|
8 |
بو BOW |
پدر بزرگ |
|
9 |
بادیه BADIYA |
کاسه ی بزرگ مسی |
|
10 |
بی رم BE RAM |
سرور خانم ها |
|
11 |
ببرتک BEBER TAK |
گیج و منگ |
|
12 |
پاتلون PATELON |
شلوار – شلوارک |
|
13 |
پتیدن PATIDEN |
قایم شدن |
|
14 |
پچول PO CHOOL |
روی دوش کسی سوار شدن |
|
15 |
پوچلگ POO CHA LEG |
آب کثیف - فاضلاب |
|
16 |
پچا PACHA |
خار و خاشاک |
|
17 |
تاگ TAAG |
برگ |
|
18 |
تتکولی TA TAKOOLI |
تختی که با شاخه های درخت خرما بسازند |
|
19 |
توملک TO MALAK |
نهال درخت نخل |
|
20 |
تألوک TA LOOK |
عقرب |
|
21 |
تیزی جلابی TIZI JOLABI |
فلفل |
|
22 |
تبک TABAK |
تشت یا سینی |
|
23 |
چیکی CHI KI |
تاب |
|
24 |
چپت CHAPAT |
دمپایی |
|
25 |
دوری DOWRI |
بشقاب |
|
26 |
دومی DOOMI |
ماهی تابه |
|
27 |
دلاسوک DELASOK |
نخواستن |
|
28 |
در زیر DARAZIR |
ظرف مخصوص خرما |
|
29 |
رَوَر RAVAR |
حیاط |
|
30 |
رگ بن RAG BAN |
صبحانه |
|
31 |
رپکی ROPAKI |
پر خوراک - سست |
|
32 |
سیلیک SILIK |
دکمه |
|
33 |
سگده SEGEDA |
عزیزم |
|
34 |
سری بنی SARI BONI |
ظرفی که نان محلی در آن می گذارند |
|
35 |
شولا SHOW LA |
شلوار |
|
36 |
شمت SHAMAT |
چادر |
|
37 |
شین SHEYN |
پیراهن |
|
38 |
شرا SHARA |
بازی |
|
39 |
شلاک SHALAK |
هم زدن |
|
40 |
کلوکی KALOOKI |
گودال |
|
41 |
کرگوش KARAGOOSH |
خرگوش |
|
42 |
گنیر GENIR |
گره |
|
43 |
گلمپی GOLOMPI |
کاملاً زیر آب رفتن |
|
44 |
گوهورت GOHORT |
بزرگ |
|
45 |
لت LAT |
زور |
|
46 |
لوپی LOOPI |
نوعی گره |
|
47 |
لو مووستک LOW MAVOOSTAK |
دهن لق |
|
48 |
لگس LOGOS |
حرف نیش دار |
|
49 |
لندور LANDOOR |
گردباد |
|
50 |
مشوک MO SHOWK |
جارو |